5 سال بود که با یه آموزشگاه تدریس خصوصی توی شرق تهران همکاری میکردم. پرداخت هاشون به موقع بود و معمولا کلاسهای خوب و بی دردسری بهم میدادن. محدوده براشون تعیین کرده بودم و اونا هم کاملا رعایت میکردن. حتی من ساعت کلاسهام رو هم خودم مشخص میکردم و همه چی بر وفق مرادم بود. هفتگی برام حق التدریس هام رو میریختن و منم هر کلاسی بهم میدادن خیالم راحت بود که همه چی اکیه و مشکلی پیش نخواهد آمد.

توی این 5 سال چند بار منشی و بازاریابشون عوض شد. افراد مختلفی برای امور مالی و حسابداریشون استخدام شدن و رفتن ولی توی کار من هیچ تاثیری نداشت و من همچنان توی سال تحصیلی باهاشون در ارتباط بودم و همه جوره کلاسها رو ساپورت میکردم. من رشته ریاضی خوندم و همه دروس مرتبط با ریاضیات رو تدریس میکردم. تدریس خصوصی آمار و هندسه جزو تخصص های اصلیم بود که خیلی هم خواهان داشت چون همه کس نمیتونست از پسش بربیاد.

از روز اول به من گفتن که ممکنه خانواده ها بهم پیشنهاد دور زدن موسسه رو بدن و بخوان که خودمون با هم قرارداد ببندیم تا پورسانت آموزشگاه از این وسط برداشته بشه و به نفع هر دو طرف باشه. ولی من نباید چنین پیشنهادی رو قبول کنم چون در اون صورت اگر هزینه کلاس رو بهم ندن به هیچ عنوان موسسه جوابگو نخواهد بود و از طرفی هم اگر مدیریت متوجه چنین نامردی از جانب هر کدوم از مدرسین بشن قطعا باهاشون تسویه کرده و قطع همکاری میکنن. منم هرگز به چنین میانبری فکر نمیکردم.

یه شاگرد داشتم که از اول سال تحصیلی هفته ای دو جلسه باهاش کلاس داشتم. یکم هزینه رفت و آمدم زیاد بود و پولی که بابت کلاس بهم میدادن برام به صرفه نبود. یه بار بعد از چند ماه که به خونشون رفت و آمد داشتم مادرش از بالا بودن هزینه ها صحبت کرد و یه جورایی به طور غیر مستقیم بهم پیشنهاد دور زدن آموزشگاه رو داد. منم توی اون شرایط یه کم وسوسه شدم و چون پول لازم بودم بدم نیومد که قبول کنم. قرار گذاشتیم که اونا به آموزشگاه بگن که دیگه کلاس نمیخوان و منم خودم براشون برنامه بریزم.

از آموزشگاه باهام تماس گرفتن و با شرمندگی گفتن که ایشون دیگه کلاس نمیخوان و گفتن که کلاسهای مدرسه براشون کفایت میکنه و دیگه نیاز به معلم خصوصی نیاز ندارن. کلی هم از من عذر خواهی کردن که کلاس کنسل شده و ابراز تعجب از اینکه نمیدونن دلیلش چی بوده و خودشونم هنوز متوجه علت این کنسلی نشدن. منم از خدا خواسته گفتم اشکالی نداره و ایشالله یه کلاس دیگه توی همون منطقه باشه و بهم بدن که جبران بشه.

حدودا یک ماه خونه اونا رفتم و اومدم و نه من حرفی از پول زدم و نه اونا. بعد از یک ماه دیگه واقعا پول لازم بودم. زنگ زدم به مادر دانش آموز و بهش گفتم که اگر امکان داره هزینه کلاسهارو پرداخت کنن. گفت تا شب حتما شوهرشون میریزن ولی شب شد و نریختن. دوباره پیام دادم و یادآوری کردم ولی بازم خبری نشد. مونده بودم چه کار کنم و چه جوری پولم رو ازشون بگیرم. بعد از اینکه چندبار بهشون گفتم و اصرار کردم که زودتر پرداخت کنن دیگه سر لج افتادن و روز آخر گفتن: اصلا نمیدیم . میخوای چکار کنی؟

واقعا کاری نمیتونستم انجام بدم. نه مدرکی داشتم نه دلیلی برای اینکه نشون بده اونا به من بدهکارن. من که مثل آموزشگاه قرارداد نمیبستم که کپی اون قرارداد دستم باشه. خیلی راحت میتونستن کلا منکر حضور من توی خونشون بشن و پولم رو ندن. زنگ زدم آموزشگاه و برای منشی همه چیز رو تعریف کردم. ازشون خواستم حقم رو از اون خانواده بگیرن ولی اونا گفتن که نه تنها دخالتی توی این موضوع نمیکنن بلکه از من هم عصبانی و ناراحتن و کلا باهام خداحافظی خواهند کرد.

خیلی ناراحت و پشیمون بودم. من برای یه مبلغ ناچیزی که بیشتر از قبل گیرم بیاد هم شغل و منبع درآمدم رو از دست داده بودم و هم آبروم رفته بود. دائم با خودم فکر میکردم الان یعنی مدیریت موسسه و کارمنداشون که از قبل من رو میشناختن راجبم چه فکری میکنن؟! خیلی حس بدی داشتم. از کاری که کرده بودم به شدت نادم بودم ولی دیگه فرقی نمیکرد و نمیتونستم زمان رو به عقب برگردونم. خدا با این روش بهم فهموند که مهم کسب درآمد حلال و پاکه و زیرآبی رفتن و پیچوندن کسی که همیشه به دردت خورده و برات مفید بوده کثیفترین کار دنیاست.

بعد از اینکه از اون جا نا امید شدم برای خیلی از آموشگاههایی  که تبلیغاتشون رو میدیدم رزومه ارسال کردم تا باهاشون همکاری کنم ولی هر کدوم یه مشکلی داشتن و دیگه هیچ جا برام مثل اون موسسه نشد. همشون یا درصد حق دبیرشون کم بود یا راههای دور میفرستادن یا پرداخت هاشون هر چند ماه یک بار بود. بعضی از موسسات هم همون اول کار میخواستن ازم سفته با مبلغ بالا بگیرن که من اصلا جرات چنین کاری رو نداشتم. کلا کار تدریس رو بوسیدم گذاشتم کنار و رفتم توی یه شرکت خصوصی منشی شدم و همیشه یادم موند که راه مستقیم بهترین راهه  و بار کج هرگز به مقصد نمیرسه.