پسرم کارنامه گرفته بود که مادرش بهم زنگ زد ، با عصبانیت گفت دیدی بازم نتیجه نداد این همه پول معلم خصوصی دادیم ولی بازم نتیجه نگرفتیم ، چقدر گفتم این اصلا نمیخواد بخونه, درس بخون نیست. گوش ندادی . تند تند میگفت و حرص میخورد.

فهمیدم که پیمانم کنار مادرش نشسته. به خاطر همین گفتم میخونه خانم .من خودم از این بدتر بودم ، تصمیم گرفتم بخونم و خوندم ، پیمانم میخونه. پسر من باید بخونه . با معلم خصوصی, با کلاس خصوصی یا با هرچیزدیگه ای که شده .علاقه مندش میکنم .صبر داشته باش ، راستش این حرفا رو میزدم برای آروم کردن خانمم ولی خودم بیشتر حرص میخوردم از دست پیمان .

فقط خدا میدونه که من امسال چقدر پول واسه مدرسه غیر انتفاعی و معلم و کلاس خصوصی داده بودم ، ولی بازم نتیجه نگرفته بودم .سردرگرم گوشی دستم بود نمیدونستم دیگه چه کار کنم ، پیامک واسم اومد که متنش دقیقا نیاز من بود ،  مدرس خصوصی با بهترین کیفیت و مناسب ترین قیمت.

کلافه از همه جا با شماره داخل پیامک تماس گرفتم. یه خانمی تلفن رو جواب داد ، با جدیت و خشک و عصبانی حرف زدم گفتم :خانم من تا به حال چندین میلیون پول معلم و کلاس خصوصی دادم جدای ازبحث مالی, چقدر زمان از دست دادم واسه پسرم و نتیجه نگرفتم ، خواهش میکنم اگر شما هم مثل بقیه موسسه ها هستین وقتمو نگیرید که حداقل زمان رو از دست ندم .

خانمی که تلفن رو جواب داد با لحن آرومی گفت : شما میتونید موسسه ما رو یک جلسه امتحان کنید اگر رضایت نداشتین هزینه رو پرداخت نکنید .یه کم دلم آروم شد ، نه به خاطر پول ولی نشون میداد که هدفشون برعکس موسسه های قبل فقط گرفتن پول نیست ، من میدونستم که بچه خودمم کم کاری کرده بود ولی دلم مدرس و موسسه ای میخواست که متوجه بشه ایراد کار کجاست ، با خانمم تماس گرفتم هماهنگ کردم و هر دو به این نتیجه رسیدیم که این موسسه هم امتحان کنیم .

مجدد به موسسه زنگ زدم و تاریخ و ساعت کلاس رو فیکس کردم . فردای اون روز قرارکلاسمون بود. زودتر پیمان رو بیدار کردیم و آماده اش کردیم تا مدرس بیاد ، ساعت حدود ده بود که مدرس اومد. از خوش قولیشون راضی بودم برعکس موسسه های قبل که باید مدام با مدرس و موسسه تماس میگرفتم و علت تاخیررو جویا میشدم .

معلم پیمان که از طرف موسسه اومده بود یک خانم جوان بسیار خوش برخورد و متین و آروم بود ، کلاسشون یک ساعت و نیم طول کشید .با دقت گوش دادم دیدم تدریس عالی بود پس چرا پیمان نمیفهمید؟! آخر کلاس خانم معلم به پیمان گفت حالا من از تو میپرسم ببینم چقدر درسو گوش دادی. هر سوالی پرسید پیمان با کمی شک و دو دلی جواب داد.

وقتی کلاس تموم شد راجب وضعیت پیمان از خانم معلم پرسیدم . گفتن خیلی عالی هست مشکل یاد گیری نداره مطلب رو خوب یاد میگیره و زمان پاسخ هم تقریبا خوبه ، مونده بودم پس مشکل چیه توضیح دادم که چندمین کلاس پیمان هست ولی باز هم نتیجه نگرفتیم و قبول نشده .

خانم معلم گفت مشکل یادگیری ندارن ولی عمده مشکلشون عدم اعتماد به نفس و استرسه. فکر میکنه جوابش صحیح نیست و اول هر تمرین میپرسه :درست میگم؟ و منتظره تایید میمونه  و چون موقع امتحان کسی کنارش نیست که تاییدش کنه نمیتونه جواب بده .

چقدر خوب مشکل پیمان رو متوجه شده بود و در انتهای صحبتش دعوتم کرد که یک روز برم آموزشگاه و راجب مشکل پیمان حرف بزنیم ، یک روزرو هماهنگ کردم و رفتم آموزشگاه ،مدیر آموزشگاه یک آقای بسیار محترم ,مودب و با وقار و با سواد و خوش صحبت بود. بهم گفت شما باید با ما همکاری داشته باشی و کمک کنی. به دانش آموز اعتماد به نفس انتقال بدی. اینکه باور کنه و بدونه بلده . درمونده گفتم چی کار میتونم بکنم ؟

آقای دکترمدیرآموزشگاه پیشنهاد داد که یک قرص ویتامین ساده از داروخانه تهیه کنم و به عنوان هوش ریاضی یا پروتیین ریاضی که از خارج از کشور وارد شده بدم بخوره ، بد فکری نبود ترجیح دادم این راهم امتحان کنم ، اینجوری واسم توضیح دادن که با این قرص بهش تلقین میکنیم که تو از درون انقدر قوی شدی که مشکلی برای حل هیچ سوالی نداری .

سر راه رفتم داروخانه و یک بسته قرص ویتامین که چیزی از نوشته های روی جعبه متوجه نشه خریدم ، وقتی رفتم خونه با هیجان صداش کردم قرص رو نشون دادم و گفتم پیمان اگر بدونی من چقدر پول این دارو دادم .بیشتراز چند میلیون . فقط  سر ساعت بخور. معلمت هم اومد فقط خوب گوش کن بعدش حل کن مدیر آموزشگاه گفته تضمینی بیست میشی فقط پیش هیچ کس نگو که واسه همه دردسر میشه ، بخور اگر خوب بود با اینکه خیلی گرونه ولی برای سال های بعدتم میگیرم .

تلفنی با همسرمم هماهنگ بودم و خیالم راحت بود ، از فردای اون روز پیمان قرصاشوسر ساعت میخورد و چقدر برای تایمش حساسیت به خرج میداد ، هر روز که مدرسش میومد میگفت به طرز شگفت انگیزی عالی شده ومدام تشویقش میکرد و میگفت تلاشش خیلی خوب بوده .

پیمان به حدی رسیده بود که معلم اول هر سوال رو میگفت پیمان تا آخرشو جواب میداد. بدون معطلی . لحظه شماری میکردم واسه روز امتحانش .زمان امتحان رسید و پیمان با اعتماد به نفس کامل ناشی از پروتیین ریاضی رفت سر جلسه. وقتی نتیجه ها اومد همه در عجب بودیم از نتیجه باور نکردنی پروتیین ریاضی که همه میدونستیم فقط یه ویتامین ساده بوده . بعد از اون اتفاق نتیجه گرفتم که ریشه یابی مشکل خیلی مهمتر از حل اونه و من اینو مدیون آقای دکتر, خانم معلم و موسسه آموزشی خوب و دلسوزشون بودم . هیچ وقت نباید ناامید بشیم و بدونیم که خداوند قطعا راهی به سوی انسان باز میکنه.