ورود / ثبت نام
حکمت خدا
همسرم معلم بود، توی چندتا موسسه خصوصی کار میکرد و یه وقتایی هم برای تدریس منزل چندتا دانش…
داستانک
سورپرایز
دبیرستانی که بودم یکم توی درسهام به مشکل برخوردم. نمراتم افت کرد. به خصوص توی درسهای اصلی و…
برادر
رشته تحصیلی من عربیه. لیسانسم رو که گرفتم شروع کردم به تدریس عربی. هم توی مدارس درس میدادم…
پروتئین ریاضی
پسرم کارنامه گرفته بود که مادرش بهم زنگ زد ، با عصبانیت گفت دیدی بازم نتیجه نداد این…
ماشین قرضی
تازه ازدواج کرده بودیم. کلا چند ماه بود که رفته بودیم سر خونه و زندگیمون. از وقتی نامزد…
داستان بامزه
5 سالم بود که با بابا رفته بودم بیرون برای خرید. تو ماشین نشسته بودیم و داشتیم توی…
دخترخاله
از بچگی با مریم بزرگ شده بودم و مثل خواهر دوسش داشتم ، تمام مراسمم مریم کنارم بود.…
توالت فرنگی
مامان پا و کمرش درد میکرد. خیلی وقت بود که هر بار روی زمین می نشست موقع بلند…
گردنبند یادگاری
ما توی یه محله شلوغ و درهم برهم زندگی میکنیم. از بچگی توی همین محله بودیم و بعد…
نیروی خدماتی
توی شرکتی که من کار میکنم به خاطر حجم بالای کار و تعداد زیاد کارمندا دو نفر به…
سبب خیر
با عجله از خونه اومدم بیرون اگر امروزم دیر میرسیدم باید این واحد رو حذف میکردم. از بدشانسی…
بی پولی
از زمانی که یادم میاد همیشه کار کردم و پول درآوردم. فکر اقتصادی داشتم و دنبال درآمدزایی بودم.…
هدیه ویژه
ما موقع ازدواج توافق کرده بودیم که اسباب و اثاثیه رو خودمون دوتا باهم بخریم. خانواده خانمم وضع…
سیم کلاج
انقدر هوا گرم بود که نفسم بند اومده بود. باید تا آخر امروز طبقه دوم شرکت رو تخلیه…
